گیرم که سالها و سالها و سالها بگذرد و
روزی برسد
که دنیا خوبِ خوب شود و
دیگر هیچ وبلاگ نویس ساده ای نباشد که
بنشید پشت کامپیوتر خسته اش و
بنویسد احساس عجیبش را نسبت به فلان اتفاق ساده روزمره
با چنان آب و تابی که
گویی گزارشگریـســت که مینویسد
از هیجان انگیزترین مسابقه ی مشتزنی تاریخ
آری
گیرم که